چیست افسانه فیلیپین. به عنوان مثال اسطوره اسطوره افسانه ای فرهنگ عامه

غار غول در میان اقیانوس آرام است

در اولین روز از جهان, هیچ نام کشور فیلیپین استفقط باید کمی الجزایر یا جزیره است. و زمانی که هنوز با فیلیپین در جهان وجود دارد در اینجا زندگی می کردند یک یا غول. با او زندگی خود و سه دختر بودند که های و.

یک روز لازم را ترک پدر به شکار حیوانات و یا شکار در بخش دیگری از این جزیره است.

مورد نیاز اقامت سه زن خواهر و برادر به طوری او سه:"آیا من مجبور به ترک ما غار". آموزش پدر, 'فقط اقامت شما در داخل به دلیل وجود ریسک و خطر در هوای آزاد. سازمان دیده بان برای شما من فقط داخل یک غار". بدون گیر که پدر غول مد و از غار برادران و خواهران. اما آنها نمی دستیار در ساخت چرا که آن را نه گوش دادن و مطیع پدر. آنها کشف کردند که سمت چپ بیل از نقب زدن است و با دریا. حتی گفت: خداحافظی به برادران و خواهران. آسایش و راحتی است بازی همراه در دریا. -گردش او و او متوجه نشده بود که دور که او در ساحل و ساحل دریا. در حالی که او در راه رفتن, موج عظیم است که نسبتا بی دست و پا به غذا خوردن با. گریه او را در حالی که دمیده شده توسط موج عظیم در وسط دریا.

'به من کمک کند.' گریه از.

شنیده نینا لوز و فریاد دلیل آن می رسد گریه در داخل غار. 'چرا می پرسد برای کمک کند.' می گوید لوز که چشم در تعجب. 'قطعا آمدن سرعت بخشیدن به ما.' می گوید:"چرا آنچه که یون.'دالیان که آنها به اجرا در ساحلی دریا. فکر می کنم در اینجا, وجود دارد. آنها را دیدم استنشاق آب ،"و یا در آنجا گریه در همان زمان تعالیم لوز 'شما شنا است ه' می گوید هیچ اجرا به نوبه خود ، در همان زمان گریه. لحظه آنها رفت و به عمیق بیل وجود دارد. در آن زمان آنها دست خود را بیش از برادران خود را به عنوان آنها کشیده شده توسط موج غول پیکر. وری- ضربه رسیدن به دست گریه و فریاد و وجود دارد بدون توقف بک. متاسفانه سه بانوی غول است و دیگر وجود دارد. وقتی غول تعجب بود که چرا هیچ آمد تا به او. قبلا مورد استفاده قرار به لذت از سه کودک دیگر اگر زنده آمده است.

هیچ یک از این سه غار را یکی وجود ندارد.

'که در آن رفت و دختر من.' او خود را پرسید 'که در آن شما و لوز و ملودی.'هیچ پاسخ وجود دارد. نمایش تاریخ در اطراف هیچ چیز وجود دارد. او رفت و به برخی از نزدیکی جزیره سایه ها هیچ چیز نیست. 'تا شاید در آنجا رفت و مردم و ناشی از آنها را برداشت. گفت: به خود است. ناگهان خروش دوباره و از.

آنها خوب برای خود لطفا پدر

همیشه پدر و او فکر کرد که گاوها در حال غرق ، نقل مکان کرد تا دور و نمی ظروف سرباز یا مسافر تا غول. او را دیدم مانده از برخی از قطعه ای از لباس کودکان حلق آویز در سنگ. به طور مستمر او را دیدم سه دست مطرح و درخواست کمک. او ناگهان به یاد است که او مجاز به آنها را. پرش در دریا غول پیکر به ذهن تنها راه او است تصویر سه دست مطرح او از قدرت است. 'کودکان چه چیز دیگری. هیچ کدام از آن' شمع نفس پدر. از دست اشتها نشستن به دور نگاه. یک به یک نگاه در هر سنگ و چوب در دور تفاوت دارد. و خسته و عرق استراحت بر روی یک سنگ و نه نمی توانستم بخوابم. خواب طولانی نام فقیر ، بدون بیدار کردن غول چشم وجود دارد که او را دیدم هیچ چیز وجود دارد که قبلا.

ایستادن ناگهانی و نگاه خوب است. 'آنچه در آن است از چه رو این سه نشست.

آنها پس از سه تن از آنها.' قدرت خود را به طور فزاینده ای رشد غم انگیز احساسات از پدر یتیم."سه جلسه آنها. سینا لوز و بسیاری از آن است. او می گوید با صدای بلند. و از این پس به نام های و دریا این سه جزیره. در اینجا آمد کشور فیلیپین است. در جنوب آسیا است. آن را بخشی از کشور فیلیپین در جنوب آسیا است. طلا درس اخلاقی: وظیفه من به برادران. گوش دادن به همسر و پدر و مادر. آن نیاز به شکوفا در کشور فیلیپین. تاریخ مطالعه حوادث در دوره گذشته و چگونه آن را تحت تاثیر قرار مردم در حال حاضر. گفت:"تاریخ تکرار می شود'. پس چرا این مهم است که به مطالعه تاریخ و یا تاریخ. چون ما آموخته سابق نگرش مردم کمک خواهد کرد که درک اشتباهات و جهان ما.